My Great Dreams

ساخت وبلاگ

دارم میرم تبریز ، نزدیک اسکو ام...

عطا زنگ زده زود باش !

به شام که نمیرسم، شاید به مافیا برسم !

پی نوشت :

به شام رسیدم ! به چایی بعدشم رسیدم ! با اون تیپ زیبای شهرستان پسند !

نوشته شده در چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 21:28 توسط خودم|

My Great Dreams ...
ما را در سایت My Great Dreams دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-great-dreamso بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:06

دیگه وقتش رسیده کم کم جمع کنم ازینجا برم بلاگفا مرسی ! My Great Dreams ...
ما را در سایت My Great Dreams دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-great-dreamso بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:06

حس کردم حالم خوب نیس...تنها بودم ، یه چایی ریختم برا خودم و یه نبات زعفرونی انداختم توش...دنبال شارژر لپ تاپ بودم، چند ماهی بود بهش دست نزده بودم.واچم رو خواستم بزنم شارژ...شارژر پیدا نشد که نشد...چاییم داشت سرد میشد...به نبات های حل نشده ته لیوان زل زده بودم...زمان از دست رفته بود...زمان !دیگه حل نمیشدن... نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۲ساعت 0:30 توسط خودم| My Great Dreams ...
ما را در سایت My Great Dreams دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-great-dreamso بازدید : 62 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:01

سن که بالا میره ، حس استقلال که میخواد جوونه بزنه ،( عین موی کرکی پسرا حین بلوغ ! )یه چیزایی غیرقابل تحمل میشن برات...مث زرت و پرت ، مث هارت و پورت ! (حتی حوصله توضیح ندارم!)شاید علتش جابجایی اولویت ها تو ذهنه... خوشم میاد به تخمم نباشه خیلی چیزا ...حس قوی تر شدن بهم دست میده...عصبانی نشدن یا دیر شدن !اینم لذت بخشه برام !خندیدن...شاید قوی ترین حس دنیاس...هرچی عمیق تر بخندی اونقد قوی تری ، اونقد بردی !نصیحت به خودم: از پا درشون بیار...با محبت و خوش قلبی!پ.ن : Reza ی عزیز ! بیخیال منو وبلاگم شو ! قفلی نزن ! زندگیتو کن ! مرسی ! نوشته شده در جمعه یکم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 1:24 توسط خودم| My Great Dreams ...
ما را در سایت My Great Dreams دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-great-dreamso بازدید : 65 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:01